یِــک سَــمپادیــــــِ اَحمَق !

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

با سلام و خسته نباشید خدمت دوستان :))

من نمیدونم چرا هردفعه میخوام یه چیزی بنویسم تا کامپیوترو روشن میکنم همش یادم میره .

نمیدونم تاحالا با همچین انسان فیش مموری ای رو به رو شُدید یا نه ^____^

الان که دارم اینارو تایپ میکنم هی چشمم میوفته به اون شعر رو دیوار که قراره برا امتحان شفاهی ادبیات حفظش کنم .نه تنها از این شعر متنفرم بلکه خیلی خیلی متنفرم (ببخشید دیگه زیاد دست به قلمم خوب نیست یکم کج و معوج حرف میزنم ) شاید اگه مجبور نبودم حفظش کنم ازش خوشم میومداااا ولی دای نَمِلیاخ *1 خوشم نمیاد

بیا تا برآوریم دستی ز دل           که نتوان برآورد فردا ز گِل

کریما به رزق تو پرورده ایم          به اِنعام و لطف تو خو کرده ایم

الانم دوباره یادم رفت چی میخواستم بگم :///

آهااااا میخواستم بگم چرا به خودم میگم سمپادی احمق  -___-

والا دوره ی ما که اومدن برا زنجان ِ به این کوچولویی حدود 300 نفرفقط برا تیزهوشان برداشتن. ینی تقریبا همه رو

ماکه همه ذوق مرگ شدیم ولی اونایی که درنیومدن اصن تا مرز افسردگی رفتن.

به قول این کتابای مرحوووووووم صمد بهرنگی "بنا کردند به " تخریب شخصیت ما که اگه مث همیشه 60 نفر اینا برمیداشتن هیچکدومتون درنمیومدید و شماهارو فله ای برداشتن و از این چیزا

البته یکمم راست میگفتنا . اصن کلاس فرزانگان اومد پایین.منم که ماشالا هزاااااار ماشالا تیزهوش :/ فک کنم نفر سیصدم بودم بین اون همه آدم . با اینکه سه ساله تو این مدرسه ام ولی خب هنوزم گاهی وختا حس میکنم نمیکشم :(

سو آی کال مای سِلف لایک دیس :$

خب دیگه زیاد چرت و پرت گفتم طبق معمول !

در آخر یادی میکنیم از استاااااد روزبه معین :

فک کن تو یه جزیره گیر کردی ، نه ساعت داری ، نه قطب نما ، نه کسی که ازش تاریخ رو بپرسی...

اگه بخوای بدونی چند شنبه هست ، میدونی باید چی کار کنی؟

باید هفت تا غروب خورشید رو در نظر بگیری ، گندترینش فرداش میشه شنبه!  #قهوه ی سرد آفای نویسنده

 نکته ی 1 : دای نَمِلیاخ به زبان شیرین ترکی میشود دیگه چیکار کنیم

نکته ی 2 : نکته ی دومی وجود ندارد -_-

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۵۰
Matilda Brown

و همانا خداوند کریس مارتین را خلق کرد تا گروه کُلدپلِی را خلق کند و با روح و روان ما بازی کنند . Love Shower 

آهنگ Hymn For The Weekend یکی از قشنگترین آهنگای کلدپلیه .

البته اصلا متنش معنی خاصی نداره .در حدی که فکر میکنم کریس جان زیاد رو به راه نبوده موقع نوشتن متن آهنگه :دی

ولی خب ریتمش خیلی قشنگه ^_^


 اینم لینک موزیک ویدیوش

پ.ن : هنوز بلد نیستم چجوری آهنگشو بزارم اینجا

متن آهنگم تو ادامه ست

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۱۴
Matilda Brown

آنقدر رمانها و داستان های عاشقانه با پایان خوش خوانده ام که راستی راستی باورم شده پایان همه ی زندگی ها خوش است .

می ترسم از بزرگ شدن ، از عاشق شدن از تنها ماندن ، از مرگ!!

شاید دارم دیوانه می شوم

شاید هم شده ام و خودم خبر ندارم

شاید بقیه به رویم نمی آورند و خبر ندارم

شاید هم چیزی نشده و باز هم خبر ندارم 

حتم دارم از کاراکترهای غمناک ترین تراژدی ها خوشبخت تر خواهم شد ولی ...هنوز حس می کنم چیزی ته دلم می لرزد مثل دست هایم.

از آینده ام می ترسم . آخر به خوشبختی کاراکترهای داستان ها عادت کرده ام .از این فکر که ممکن است زندگی من هم مثل آن ها یا شاید بدتر از آن شود به وحشت می افتم . باید لرزش پاهایم را هم به بقیه ی لرزش  ها اضافه کنم.دستانم را به جایی بند نمیکنم . چشمانم را می بندم و تمام.....

متاسفم که مثل داستان ها سقوط نکرده ام ؛ نه! فقط روی تختم افتاده ام .فقط نفس می کشم و چشمانم را می بندم و به زندگی ام فکر می کنم .

میدانی ، آنقدر رمانها و داستان های عاشقانه با پایان خوش خوانده ام که راستی راستی باورم شده پایان همه ی زندگی ها خوش است .


Y.M

دیس ایز جزو اولین نوشته هام .ببخشید که خیلی بی مزه و بی معنیه.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۴۴
Matilda Brown